کابوس رسیدن به سراب
شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۵۹ ق.ظ
پیشنوشت:متن زیر یک تفسیر شخصی است.میگویم تفسیر شخصی زیرا که قطعا از ترانهها هر کس به اقتضای آن چه برایش اتفاق افتاده و مدل ذهنیاش و حالت روانیاش برداشتی میکند وتفسیری و از این سفرهی پر سرور و عاطفی لقمهای برمیدارد و بالاخره هر کسی بهرهای میبرد. شاید هم یک نفر در این سفره غذای مناسبی پیدا نکند و برود سر سفرهی دیگر.
***
داشتم ترانهای از معین را گوش میکردم که راستش چند روزی است گوش میکنم اما انقدر موقع گوش دادن به آن حواسم پرت تفکرات دیگرم بوده که لحظهای به متن آهنگ دقت نکردم. اما امروز با دقت به متن آهنگ گوش کردم و تازه میفهمم که چقدر زیباست. آهنگی که از آن سخن میگویم آهنگ«عاشق که بشی» است. در جایی از آن هست که:«عاشق که بشی سمت عذابی، کابوس رسیدن به سرابی»(ویرایش:جالب اینکه این در واقع اشتباه شنیداری من بوده است:)) در اینجا لغت «کاووس» در واقع در ترانه گفته میشود و من کابوس شنیدهام و تازه در ادامه ببینید چه تفسیر زیبایی هم کردهام) و چقدر زیبا میگوید. شاید برای کسی که این حس و حال را تجربه نکردهباشد این اصطلاح «کابوس رسیدن به سراب» خیلی پوچ و بیمعنی به نظر برسد اما من تفسیری شخصی از آن کردهام و برای خودم خیلی کیف کردم.
وقتی در حال حرکت و تکاپو به سمت آبی و معشوقی و آرام جانی هستی، هر لحظه هنگام این تکاپو ذهنت درگیر این کابوس هست که ممکن است این عشق و علاقه و این وصال و حرکت به سمت آن همه یک سرابی بیش نباشد. شاید وصال اصلا ممکن نباشد و یار تو را نخواهد. شاید یار آنگونه که تو فکر میکنی نباشد. شاید زمین و آسمان دست به دست هم بدهند و همه چیز را بر هم زنند و شاید این وصال آن آرامشی نباشد که میخواهی. اگر چه برای یک عاشق مورد اول از همه پر رنگ تر است که شاید محبوب تو را نخواهد و آنقدری که تو او را دوست داری او تو را دوست نداشته باشد یا به هر دلیلی وصال به او ممکن نباشد. این گونه است که آن وصال یک سرابی بوده که رسیدن به آن و دیدن خشکی و بیحاصلیاش تنها داغی میشود بر دل...
۹۶/۰۴/۳۱