کاش یک الگوریتم بودم
کاش یک الگوریتم بودم. آنوقت که هر وقت میخواست تصمیم بگیرم، امید ریاضی سود مسیرهای مختلف را حساب میکردم، واریانس مسیرهای مختلف را هم حساب میکردم و با توجه به تابعی و پارامتری از ریسکپذیری مسیر بهینه را انتخاب میکردم و سپس بعد از آن به پیمودن آن مسیر میپرداختم تا مسیر بعدی پیدا شود. این بین هم خیلی به گزینههایی که قبلا داشتم و میشد طی کنم و رد کردم فکر نکنم! اما مگر میشود؟ آدمیزاد است دیگر. گاهی دلش میخواهد در زمان سفر کند!
پینوشت: این پینوشت یکی از بیربطترین پینوشتهای این وبلاگ خواهد بود. البته اشکالی ندارد چون به هر حال پینوشت بیربط کم نداشتهایم! تهش میخواستم بگویم چقدر پیدا کردن شخصی که حرفهای آدم را بشنود و حداقل نیمساعت به هزاران پیشفرض ذهنی خودش و قضاوتهایش آلوده نکند سخت است. تازه این را بگذارید کنار اینکه چقدر سخت است که یک کسی را پیدا کنیم که علاوه بر مورد قبل به گونهای باشد که آدم نخواهد او را اذیت کند و به قولی خودش در شرایط سختی نباشد. من که فکر میکنم در نهایت همهاش به خودسانسوری ختم خواهد شد.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.