.Good luck with such valueless values.
پ.ن: در این لحظه دل پری دارم، اما چون اهل غر زدنهای شخصی نیستم و بهتر است در زمان عصبانیت چیزی ننویسم، سکوت کنم به صلاح نزدیکتر است.
.Good luck with such valueless values.
پ.ن: در این لحظه دل پری دارم، اما چون اهل غر زدنهای شخصی نیستم و بهتر است در زمان عصبانیت چیزی ننویسم، سکوت کنم به صلاح نزدیکتر است.
امروز متن آهنگین زیبایی شنیدم که گفتم خوبه به اشتراک بذارم. کاش انقدر هم رو ترک نکنیم، شاید زندگی همین با هم بودنهاست. و این هم از این متن زیبا:
آخر غربت دنیاست، مگه نه؟
اول دو راهی آشنا شدن
پ.ن:خیلی کوتاه بود،نه؟
به بعضی چیزها که فکر میکنم گاهی در خود فرو میروم. یادم هست که گفته بودم باید یک سالی طول بکشد و قضیه زودرس است. و زودرس بود. وقتی مجبور به شروع کردن همه چیز شدم که تا لحظاتی قبلش میخواستم کمی دور شوم. کمی دور برای اینکه پختهتر برگردم. مصممتر و مطمینتر. اما زودرس اتفاق افتاد. به هر حال خواستم همهچیز را جدی کنم و همه چیز را قطعی.به ناگهان در همان موسم کاملا جدی کردن قضیه همه چیز تمام شد. قبل از این که بتوانم همه چیز را جدی و رسمی پی بگیرم. نمیدانم در این مورد چه میتوان گفت. نمیدانم این زودرس بودن و نارس بودن چقدر سهم داشت. به هر حال یاد گرفتم که زودتر بپزم. ما از اتفاقات توشهی خودمان را برمیداریم و به اشتباهات دیگران نباید فکر کنیم. مهم نیست دیگران چه کردهاند مهم این است که درس ماجراها برای ما چیست و درس این ماجرا برای من این بود که زودتر پخته شوم، بیشتر فکر کنم، توکل کنم و با شور و علاقهی بیشتری کارهایم را پی بگیرم. و خداوند بزرگتر است.