روزنوشته‌های من

طبقه بندی موضوعی

آیا همدردی و همدلی ممکن است؟

سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۴:۴۴ ب.ظ

آیا هیچ‌گاه می‌توان همدلی کرد؟ آیا ما می‌توانیم همدلی و همدردی کنیم، وقتی خودمان مبتلا نیستیم؟


فرض کنید یک نفر که شما نمی‌شناسیدش مبتلا به بیماری‌ای سخت، مثلا سرطانی سخت و پیچیده یا دیابتی شدید، شده باشد. آیا می‌توانید با او همدردی کنید؟ البته شاید بپرسید که منظور من از همدردی و همدلی چیست؟ منظورم نوعی از همدلی و همدردی است که طرف مقابل احساس کند که ما احساسات او را همانگونه که هست می‌فهمیم و درد و رنجش، امیدواری و نا‌امیدیش، ترس‌ها و نگرانی‌هایش را همان‌طور که هست می‌فهمیم. نوعی از همدلی و همدردی را می‌گویم که وقتی به شخص می‌گوییم که او را می‌فهمیم و عمیقا متاسف هستیم، او صداقت را در چهره‌ی ما ببیند و لحظه‌ای احساس کند که ما در دردش شریک هستیم، نه اینکه آن چه گفته‌ایم جمله‌ای پلاستیکی و مصنوعی و ابراز تاسفی نمایش‌وار و عروسکی به صرف حفظ آداب و ادب بوده است. آیا می‌توانید برای لحظاتی آنقدر احساسات او را عمیق در ذهن خود بازسازی کنید، گویی که جای او هستید و این اتفاق برای خودتان افتاده است و با صداقت این احساس خود را برای او بیان کنید؟
فرض کنید گل‌چهره مبتلا به بیماری‌ای است که درد زیادی را تحمل می‌کند و احتمال کمی برای رهایی از آن دارد. آیا ما که به آن بیماری مبتلا نیستیم می‌توانیم با گل‌چهره همدردی و همدلی کنیم؟ می‌توانیم واقعا درد او را احساس کنیم و این را به گونه‌ای به او منتقل کنیم که احساس کند از دردش کاسته شده و آن را با ما قسمت کرده‌ است؟ 

 


از نظر من بسیار دشوار است. اگر ما درد سوختگی شدید را تحمل نکرده باشیم، وقتی که پوست، اعصاب و روان ما در آرامش کامل هستند و سیستم عصبی ما دایما در حال ارسال سیگنال‌های سوختگی و سوزش نیستند، چطور می‌توانیم با کسی که سوختگی شدید دارد هم‌دردی کنیم؟ یا وقتی چهر‌ه‌ی‌مان توسط یه سوختگی زیبایی قدیم خودش را از دست نداده، چطور می‌توانیم حال کسی را که در یک آتش‌سوزی چهره‌اش آسیب دیده است بفهمیم؟ احتمالا وقتی به او می‌گوییم که «من عمیقا از این که این اتفاق برای شما افتاده است ناراحتم.» حتی شاید او احساس بسیار بدی نسبت به ما پیدا کند. او فکر می‌کند که ما نمی‌توانیم عمیقا احساس او را احساس کنیم گویی که این اتفاق برای ما افتاده است، ما صورتی سالم و پوستی سالم داریم. 


از نظر من، حتی مساله از این هم پیچیده‌تر است. ما اگر قبلا هم اتفاقی که برای شخصی افتاده است را تجربه کرده‌باشیم، درد و رنج آن لحظات برای ما به سختی قابل بازیابی حقیقی و دوباره است. همه‌ی ما احتمالا لحظاتی را در زندگی تجربه کرده‌ایم که بسیار گشنه بوده‌ایم یا در مکانی عمومی نیاز به دست‌شویی داشته‌ایم یا بسیار خسته‌بوده‌ایم اما نمی‌توانسته‌ایم بخوابیم و یا قلبمان شکسته است، همین الآن سعی کنید که احساسات آن زمان را به صورت عمیق به خاطر بیاورید. آیا می‌توانید؟ آیا می‌توانید درماندگی، خستگی، استیصال، درد و رنج آن لحظات را برای چند دقیقه تجربه کنید؟ من فکر می‌کنم وقتی به خاطر آوردن آنچه تجربه کرده‌ایم، انقدر دشوار است، احساس کردن آنچه تجربه نکرده‌ایم،‌ بسیار دشوارتر خواهد بود. گاهی شاید نهایت هم‌دردی این باشد که بفهمیم نمی‌توانیم درد و رنج شخص دیگری را آن‌طور که باید و شاید بفهمیم.
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۰۲
میلاد آقاجوهری

نظرات  (۲)

سلام:

ولی آنچه رنج دهنده است اینکه بفمهی طرف در دل از این موضوع خوشحال است.

ویا اینکه آنچه برای ما اتفاق افتاده است را نتیجه ی ظلمی(به زعم خودش) بداند که زمانی به او کرده ایم و طرف بگوید حقشه !

یا همان دشمن به شاد معروف!

بنظرم همدلی و همدردی به معنی مطلق و ایده آل  اتفاق نمی افتد ولی مورد فوق رنج دهنده است و نیاز به همدلی را زیاد می کند.

هر انسانی تنهاست واز تنهایی رنج می برد 

فکر کنم خودش را که بشناسد از این تنهایی در می آید.

برات آرزوهای خوب می کنم.انشالله سختی هایی که می کشی با آسایش آینده جبران بشه.

فقط ما را از یاد نبر 

 

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی