روزنوشته‌های من

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

این چه وضعیه که آدم گاهی توش گرفتار میشه.هی ناراحته ،هی خوشحاله،هی ناراحته،هی خوشحاله.ازین وضع بیزارم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۲ ، ۲۳:۵۹

وقتی تنبلی می کنی و ناگهان یادت میاد که یه روزی فرصتت تموم میشه، با انگیزه شروع می کنی.

وقتی می فهمی یه روزی از این دنیا میری ،بداخلاقی با همراهانت رو کنار می گذاری و بیش تر بهشون توجه می کنی.

وقتی میفهمی یه روزی ازین دنیا میری دیگه تحمل سختی ها برات راحت تر میشه،میدونی که  حتی اگر نتیحه تلاش هات رو تو این دنیا نبینی 

بالاخره یه روزی نتیجه اون ها رو خواهی دید و سعی می کنی کار های خوبت رو زیاد کنی .

وقتی داری کار بدی انجام می دی ، متوجه میشی یه روزی این دنیا تموم میشه و تو میمونی و کار بدت.

مرگ بهترین انگیزه برای زندگی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۵:۵۵

دیروزساعت 11 و نیم شب ،دوستان به من پیامک دادند که پدر هم مدرسه ایم که یک سال با هم هم کلاس هم بودیم فوت کرده است.

علت فوت هم سکته ی قلبی بوده است.

اولش باور نکردم.

این شایعات معمولا زیاد درست میشن...ولی متوجه شدم که قضیه جدی هست.

اولش خواستم که شمارش رو گیر بیارم و باهاش صحبت کنم ولی ...

ولی دیدم هیچ حرفی نمی تونم بزنم.دیدم هیچ چیزی نمی تونم بگم.

خواستم برم مراسم ترحیم ...دیدم تو چشم اش نمی تونم نگاه کنم.

شاید اشتباه کردم.شاید باید باهاش تماس می گرفتم ،می رفتم مراسم ترحیم.

ولی نمی شد.نمی دونستم باید چی بهش بگم.

نمی دونستم اگر وقتی تو چشماش نگاه کردم و اشک تو چشماش حلقه زد،باید چیکار کنم.

واقعا نمیدونم.فقط خدا بهش صبر بده.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۲۳:۳۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۲۳:۱۰

شقایق

دقت که می کنم ، می بینم نگرانی هام برای آینده نامعلوم،برای این که در آینده آدم خوبی خواهم بود یا نه،برای این که می تونم به آرزو هام برسم یارنه  و ... من رو ناراحت و پژمرده کرده یا در واقعیت شاید بشه گفت له کرده.

بار ها که دقت کردم هر وقت اینطوری شدم فقط به خاطر این بوده که یه اصل مهم رو فراموش کردم.

فراموش کردم خدایی هست که با قاطعیت گفته است:

 «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْرًا»(طلاق: 2 و 3)؛ «هر کس پرهیزکاری کند، خداوند راه خروجی برای رهایی وی از مشکلات‏ قرار می ‏دهد و از طریقی که گمان ندارد، روزیش را می ‏رساند و هر کس بر خدا اعتماد کند و کار خود به وی واگذارد، خدا برای او کفایت است. همانا خدا فرمان خویش را به نتیجه می‏رساند و آنچه را که بخواهد تخلف ندارد.


توکل

بار دیگری به عکس اول پست نگاه کنید .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۰۰:۳۱

که گفته است که نلسون ماندلا ازین دینا رفته است؟او تا آخرین لحظه ای که کسی با به خاطر آوردن او لبخند می زند، زنده است.

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز

مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۲ ، ۰۰:۰۰
شیمی

سر کلاس شیمی نشسته بودیم.
معلم رفت پهلوی تخته و شروع کرد به نوشتن معادله شیمیایی تجزیه آمونیم دی کرومات.
گفت که بعد از این که آزمایش شروع شد یه پودر سبز حجیم درست میشه و  واکنش از خودش گرما بیرون میده و بدنه ی بشر  گرم میشه و ذرات به بیرون میپاشن.
برایم جالب بود.
ما آزمایش را ندیده بودیم.حسش نکرده بودیم .اما معلم طوری حرف میزد که انگار روی تخته دارد آزمایش اتفاق می افته.معلم می گفت الآن شما دستتون روی بزارین رو این شیشه می بینین گرم شده و دستش را می گذاشت رو تخته روی شکل بشر.خندم گرفت.جلوی خندم رو نمی تونستم بگیرم.
داشتم فکر می کردم چند درصد از درس هامون اینطوری هستند ؟لااقل شیمی و فیزیک رو که 95 درصد به بالا.
روی تخته شکل آزمایش رو معلم می کشه و بعد میگه که آزمایش نشون میده  فلان فرمول و بعدش هم فرمول رو می  نویسه.این آموختن چه ارزشی داره؟
وقتی که واقعیتش  درست بودنش رو توی دنیایی واقعی حتی یه بار هم ندیدیم.
و خب مشخص هم هست که وقتی از معلم می پرسی:آقا چرا ما آزمایشگاه نمیریم؟میگه که وقت نداریم ،فرمول ها زیاده و تست ها هم نکات زیادی دارند که باید بگیم.وقتی از معلم می پرسی که چرا ما باید این رنگ ترکیبات شیمیایی رو که ندیدیم حفظ کنیم .میگه که آخه شما کنکور دارین.

مشکلی نیست ولی همین می شود که ما روی تخته نحوه کار لپ تاپ و مدار ها و ربات ها را توضیح می دهیم اما خودمان از ساخت ابتدایی ترین قطعات عاجزیم.همین می شود که روی تخته 10 سال آینده کشور اول جهان  هستیم ولی در واقعیت اوضاع به این سادگی ها نیست .همین می شود که روی تخته همه ما دانشمند هستیم اما از انجام ساده ترین آزمایش ها عاجزیم.همین می شود که رنگ نقره نیترات را بلدیم اما هنوز نفهمیده ایم که کمبود آب را همین دوش های روزی نیم ساعته و دست شستن های  طولانی باعث شده.از توابع پیچیده انتگرال می گیریم ولی هنوز نفهمیده ایم که اگر 1 میلیون آدم شهر ما آشغالشان را بریزند توی پارک چه زجری می کشند آن رفتگرانی که هر بار باید خم شوند و پارک را از دست ما محافظت کنند.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۲ ، ۱۴:۱۵